
خدا رحمت کند شاه سلطان حسین را که تلاش میکرد دولت صفوی را که بیش از دویست سال پاییده بود، در مقابل حمله افغانهای قندهاری، با «آش» نگهدارد. زمانی که در جریان حمله افغانها به اصفهان و محاصره این شهر (۱۱۳۴ق) یکی از علمای شهر پیامی برای او فرستاد که برای مقابله با دشمن چه در سر دارید، شاه گفت: «دستور دادهایم آشی بپزند، انشاءالله افاقه کند.»
اما متأسفانه آن «آش» افاقه نکرد و شاید در نیت بانیان یا آشپز آن تردیدی وجود داشت!اگر کسی نگاهی به تاریخ شاهان قدیم ایران بکند و ارتباطشان را با منجمان بداند، خواهد دید که بیشتر آنان به همان اندازه که در فکر اصلاح امور از طریق «برنامهریزی» بودند، از منجمان و پیشگویان برای امور خویش صلاحدید میخواستند و به سخن آنان اعتبار میگذاشتند.
تاریخ ایران که پر از این خاطرههاست و بسا بسیاری از بدبختیهای این ملت، ناشی از اعتماد به همین منجمان بود. نوع دیگرش هم استخارههای شگفت و تکیه مظفرالدینشاه به دعانویسی بود که آن هم زبانزد آن روزگاران و تواریخ بعدی بوده و هست. و اکنون هم… خدای حفظ کند یکی از بزرگان اهل استخاره را در کشور ما که زمانی میفرمودند: نیمی از کارهای این مملکت را بنده حل و فصل میکنم. علتش را پرسیدند.
ایشان گفت: بسیاری از امور مهم و اساسی کشور با استخارههای بنده حل میشود. روشن است که نویسنده این سطور به هیچ وجه منکر استخاره نیست، اما واقعا در چه شرایطی و در کجا؟شیرینتر آن که به تازگی شنیدیم که گفتهاند تا آخر خرداد یا مثلا تابستان، خبرهای بسیار خوشی اتفاق خواهد افتاد.
شاید باز هم امیدی هست تا بر اساس «العجب کلالعجب بین جمادی و رجب» رخداد خوشی برای این ملت روی دهد. میدانید که در آستانه جمادی و رجب هم هستیم.ای کاش شاه نعمتالله ولی هم زنده بود و باز هم از عجایب و غرایب که رخ خواهدداد، میگفت و برای مدتی مردم را سرگرم میکرد و میخواند:«قدرت کردگار میبینم /حالت روزگار میبینم/حکم امسال صورتی دگر است/نه چو پیرار و پار میبینم/ در خراسان و مصر و شام و عراق/ فتنه و کارزار میبینم/ و برو تا آخر.»
این هم بماند که کسان زیادی در سالهای اخیر یافت شدهاند که مدعی ارتباط مستقیم با ائمه(ع) هستند و حتی ادعا میکنند فلان جا که روی مین نرفتند، دلیلش این بود که حضرت زهرا(س) آنها را در بیداری هدایت کرد که از آنجا رد نشوند و بسیاری از ادعاهای شگفت دیگر. به هرحال این که در روزگار ما سخن از اخبار غیبگونه به میان میآید و به تازگی هم تعدادش فزونی یافته، امر عجیبی است.
وقتی اندکی در احوال این قبیل اخبار کاوش کنیم، درخواهیم یافت که منبع آنها، نه تحلیل و تفسیر سیاسی از اوضاع و احوال جاری در جهان و مملکت ما، بلکه پیشگوییهایی است که کسانی که به جای منجمان قدیم نشستهاند و شاید هم بر اساس همان اصول، به کسانی میرسانند و آنها هم آن اخبار را رسانهای کرده در انتظار اقدامات پشت پرده میمانند.
اینان نسلی هستند که سالهاست محل اعتماد شماری از مسوولان ما از هر قشر و گروهاند و مردم سادهدل را به امیدهای واهی راه میبرند.گرایش به این قبیل «منابع»، ناشی از حس اعتماد بیپایهای است که معالاسف برخی از افراد که گاه مسوولیتهای مهمی هم در کشور دارند، به کسانی از مدعیان عرفان دارند و آشکارا سخن آنان را «وحی منزل» تلقی کرده، آنها را مبنای سیاست جاری و تحلیلهای عمومی خود در سرنوشت مملکت قرار میدهند.
باید گفت ارزش این ادعاها حتی از «آش» سلطان حسین صفوی هم کمتر است، زیرا اگر آن آش در قالب نیت کمک به فقرا ارزش و اعتباری پیدا کند، این قبیل غیبگوییهای ادعایی، آشکارا خلاف سنت الهی برای عدمدخالت صریح در میانه رخدادها و سپردن آنها به علل و عوامل مادی ـ جز در شرایط سخت و با تأیید انبیا ـ و آیات قرآن و اظهارات ائمه علیهم السلام است.
میدانیم که غیب، تنها در انحصار خداست و با ادلهای که برای امامت معصوم داریم، خدای متعال آنچه را که مصلحت بداند، در اختیار معصوم قرار میدهد. اما جز آنان، چه کسی میتواند مدعی ارتباط اینچنینی باشد؟ با چه استدلالی؟ بر اساس کدام قاعده دینی؟ اگر قرار باشد کسانی از برخی کلیات و قصههای نقل شده که معمولا هم پایهای از صحت ندارد، استفاده کرده و چنین ادعاهایی داشته باشند، مردم با چه استدلالی ادعاهای آنان را اثبات شده بدانند؟ اخیرا گفته میشود که «اسرائیل به زودی نابود خواهد شد».
این آرزوی هر مسلمانی است و نابودی اسرائیل هم البته بر اساس عملکرد این رژیم ستمپیشه و سنن الهی قطعی است، اما اظهار این نظر که اسرائیل مثلا امسال یا چند ماه یا یک سال دیگر حتما از بین میرود و اظهار آن بر اساس منابع «غیبگویانه»، امری است که نیازمند نوعی شم نبوتی و امامتی است. آیا کسانی که این قبیل اظهارنظرها را میکنند، راهی به غیب دارند؟ با چه استدلالی ادعای خود را ثابت میکنند؟
افرادی که در این زمینه به آنان اعتماد میشود تا چه حد شایسته اعتمادند؟بر فرض که کسی از مدعیان عرفان اظهارنظری از این قبیل بکند، آیا میتوان سرنوشت مملکتی را به دست این قبیل ادعاهای غیبگونه سپرد؟ کدام مسوولی مجاز است بر اساس اینگونه ادعاها اظهار نظر کند و اگر بر فرض مسوولانی تاکید دارند که احتمال حمله آمریکا وجود دارد، و باید برای آن برنامهریزی کرد، اینان به صرف تکیه بر منابع آنچنانی و ادعاهای غیبگونه، برنامهریزی برای چنین شرایطی را کنار گذاشته و اقدامی نکنند یا اگر اقدامی میکنند، آن را جدی نگیرند و فقط به خواندن سه «قلهوالله» توصیه کنند؟
البته هیچکس در تاثیر سوره مبارکه «اخلاص» تردید ندارد، اما مروری به سیره نبوی نشان میدهد حضرتش که سرور کائنات هم بود، مبنای کار سیاسی و مبارزاتی خود را علیه دشمن روی «غیب» نمیگذاشتند و با برنامهریزی دقیق به جنگ میپرداختند.
نمونه آن نبرد احد بود که تخلف اصحاب از توصیه دقیق و کارشناسانه ایشان، سبب شهادت جمعی از اصحاب شد و سرنوشت جنگی را که مسلمانان پیروز قطعی آن بودند، تغییر داد.
اکنون پرسش ما این است: آیا مردم، راضیاند امور کشور بر اساس این قبیل ادعاهای بی دلیل و شخصی اداره شود، یا آن که قرار بوده با عالمان و اهل تجربه مملکت مشورت شود؟ به نظر میرسد سکوت شگفتی در محافل مختلف و مسوول درباره این قبیل رفتارها وجود دارد، سکوتی که آثار منفی آن دیر یا زود در مملکت ظاهر خواهد شد.
البته از این بابت خوشوقتایم که بسیاری از مسوولان، این قبیل امور را جدی نمیگیرند و امیدواریم با درایت کافی تصمیم گیری کنند.