
توبه های رسمی شاهان، و این بار توبه امیر مبارزالدین محمدمظفری
سالها پیش مقاله ای در باره امر به معروف و نهی از منکر در دوره صفوی نوشتم و ضمن آن، اشاره به مواردی از توبه های رسمی شاهان صفوی کردم. این رسم دیرین بود و در دوره صفوی، شاه اسماعیل که نه، اما شاه طهماسب خیلی زود توبه رسمی کرد که گزارشش در تذکره شاه طهماسب آمده، و تا آخر عمر به آن وفادار بود. این توبه، ملازم آن بود تا در سطح جامعه هم، فرمانی برای نهی از منکرات صادر کنند که عمده ترین موارد آن، جلوگیری از شرابخواری و شرابفروشی، نیز تعطیلی مراکز بیت اللطف! و گاه تا حد جلوگیری از کفتربازی و مانند آن هم بود که لازمه این کفتربازی، رفتن به بام خانه ها و نگاه کردن درون خانه مردم و نیز درگیری و نزاع بود. این موارد را در همان مقاله می توان دید. ایضا فرامینی از آن دوره برجای مانده است.
این بار، موردی را معین الدین یزدی، در کتاب «مواهب الهی، ص 108» شرحی در باره توبه امیر مبارز الدین محمد (718 ـ 759) آورده و با همان نثر مغلق و مصنوع ویژه تاریخ های قرن هشتم، شرح آن را داده است. در آغاز آیه «إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا» [نساء: 17] آورده و سپس می گوید که توبه امیر در سال 740 رقم خورده است: «چون سال عمر ابدپیوند بندگی حضرت خلافت پناه در سنه اربعین و سبعمائه بر ذروه چهل که سالکان مناهج یقین آن را بلوغ حقیقی گویند، معتلی شد و سن همایونش به نصاب میقات ربانی که مبدأ کمالات انسانی است رسید» آن وقت داستان توبه کرد.
البته حضرت ایشان، این زمان، دیگر در سن میان سالی بوده که زمینه توبه داشته است و یزدی از آن با عنوان «مبادی کهولت» یاد می کند: «چون مبادی کهولت روی نمود، وصال غوانی مستحسن نیفتند و شراب ارغوانی خوشگوار نیاید، هر لحظه خاطری الهی بر تقببیح ارتکاب مناهی ظاهر می شد، و هر زمانی واردی سبحانی بر تنفیر تتبع امانی روی می نمود».
او می گوید، حسی که در این سن به آدمی دست می دهد، تدارک کارهایی است که در جوانی کرده است، تدارک کارهایی که «جز به انابت میسر نمی شود، و تلافی زلاّت که در غلوای جوانی بدان ارتکاب نموده، جز به مراجعت ممکن نخواهد بود».
فصلی که توبه در آن اتفاق افتاده، اردیبهشت ماه بوده و یزدی این را سوژه عبارت پردازی قرار داده می نویسد: «در ماه اردیبهشت که جهان نموذار بهشت و زمین نمونه خلد برین بود، نوخاستگان تسنیم به باذ آمد و ریاح لواقع از عزبخانه بیرون خرامیده، بلبل عشق بازی با گل آغاز نهاذه…». اشعاری هم در ستایش این فصل می آورد.
در این وقت، حالت انابت به جناب امیر دست داده «داعی رحمت الهی کی ندای ثُمّ بدّلنا مَکان السّیّئه الحسنه می داد، به لبیک اجابت حضرت مقرون گشت و مذکّر سعادت ابدی که به مضمون و أنیبوا إلی ربّکم امر می فرمود به صدق طواعیت متلقی گشت».
ادبیات توبه سلاطین این بود که در وقتی که دیگر نای و قدرت خوش گذرانی نداشتند، جام ها و خمره های شراب را بر زمین ریخته و این چنین اظهار توبه و انابت می کردند: «در آن موسم نشاط که دیده ساغر چون چشم عشاق دم بدم خونریز بود، مانند لاله سیراب جام شراب بر سنگ زد، و در آن زمان عشرت افزای که گل از رشک عارض خوبان پیرهن قبا می کرد، چون مردمک دیده مهجوران جامعه وجود را به آب طهارت می آورد. های و هوی مستان به تکبیر خداپرستان مبدل شد، و گلبانگ میخواران به دعای دین داران عوض یافت. مستوره بنت العنب اگر بی حجاب رخ می نمود، آبروی حرمتش می ریخت. خونریزی خم چندان شد که آبگینه صراحی از تنگ دلی بر آن خون گریست، و داستان شکست ملاهی چنان شایع و مستفیض شد که کمانچه بدان ناله های زار می کرد. شمع که مجلس افروز رندان بود، به سحرخیزی معابد قیام نمود،و بارقه نور روشن دلان چون قندیل متعلق محراب مساجد گشت… هر زمان از صمیم دل مناجات ربّنا اغفرلنا ذُنوبنا به مسامع ساکنان صوامع خضرا می رسانید، و هر لحظه از محض اخلاص، معنای شعر :از پی تست این همه امید و بیم /هم تو ببخشای و ببخشا ای کریم؛ ادا می کرد.»
معین الدین می گوید آن وقت که این توبه صورت گرفت ««من بنده» «در سنّ صبی و عنفوان طفولیت بودم» اما «متذکّرم و معاینه دیده که در ایام جمعات به رسم زاهدان دین دار احتذار رسم سنت مصطفوی ـ علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات ـ را از مستقر سریر خسروی تا مقصوره جامع رنج ترجّل می کشید». یعنی پیاده می رفت.
این توبه غالبا توبه ای دینی و از معاصی و مناهی چون شرابخواری بود، و اما امیران، اغلب از آدم کشی هیچ وقت توبه نمی کنند، چون اساسا و غالبا آن اقدامات را با توجیهات دینی و عرف رایج، انجام می دهند.