
سخنرانی کوتاه یکی از حامیان علم دینی را گوش می کردم. دست کم یک استدلالش بر حقانیت علم دینی این بود که اساسا چنین علمی وجود داشته و دارد، و اگر این علم نبود، ما الان در این نقطه ای که هستیم نبودیم. از جمله این که همین علم است که با آن تمدن اسلامی و از جمله تحولات دوره اخیر شکل گرفته است. لب کلام این که در تمدن اسلامی، علم دینی وجود داشته و گویی همین دلیل بر حقانیت آن است.
عرض بنده این است که البته که علم دینی آن هم انواع و اقسام آن، در عالم اسلامی و غیر اسلامی وجود داشته است. اولا به این معنا که بر اساس قرآن و در زبان دینی، معارفی در باره موضوعات دینی و یا موارد دیگر، آن مقدار و در حدی که بکار اهداف دینی می آمده، وجود داشته و دارد. فرضا در باره شناخت نجوم و آسمان و زمین، داده هایی در قرآن و برخی منابع دینی برای اثبات باری تعالی و صفات او وجود دارد. اما این که این معارف، چه ارتباطی به علم و دانش تجربی بشری دارد، مطلب دیگری است. بخش مهمی از آنچه به عنوان علم دینی در تمدن اسلامی شناخته می شود، ناشی از ترکیب تجربه های علمی ـ فلسفی بامیراث یونانی است که به نام علم دینی وجود داشته است. از تصریحات از این دست در قرآن و منابع دینی که بگذریم، هزاران گزاره علمی به عنوان برداشت از دین و معارف دینی، توسط متکلمان و فیلسوفان اسلامی به اسم دین و تقدس مطرح شده که خود آنها صدها بار علیه یکدیگر در باره این برداشت ها، مطلب نوشته اند و آنها را بی اعتبار کرده اند. مهم تر این که غالب آن مطالب، در آغاز عصر جدید، دور ریخته شد.
و ثانیا این که در حوزه معرفت های انسانی و اجتماعی هم، در برداشت های دینی یا آنچه به اسم دین بوده، میراث عظیمی مانده است. برای مثال در انسان شناسی صوفیانه، یا فقیهانه و یا مدل های دیگر هم، علومی وجود داشته و همه متدینان آنها را دینی می دانستند. علومی که در نسلهای مختلف تغییر می کرد، و هر بار، باز با اجتهاد یا شبه اجتهاد، معارف رایج، به عنوان علوم دینی ارائه می شده و به اسم دین، استوار و غیر قابل تشکیک عرضه می شده است. البته کافی بود یک رهبر دینی متنفذی بیاید و انقلابی در افکار گذشته ایجاد کند، و باز این علوم هم تغییر کند و باز هم اسم علوم دینی یا ابتنای آنها بر علم دینی بر آن زده شود. همین بحث حق رأی و نظر مردم، و جایگاه مردم و جایگاه زن، در همین دوره ما، چه قدر تغییر کرده، اندازه ندارد. مشابه اینها بسیار فراوان است و البته مشکلاتی در این زمینه هست، و بنده هم معتقدم که باید نشست و بحث کرد و به نتیجه رسید. این طور نیست که در این زمینه ها، آنچه فرنگی ها می گویند همه درست است، مهم این است که ما باید به سطحی برسیم که در تولید این دانش ها، مشارکت جدی بکنیم و صرفا به اسم این که آنها دینی هستند، راه علم و دانایی را سد نکنیم.
اما نکته دیگر که باید دانست این است که اصولا آنچه به عنوان علم، هر نوع علمی، به مردم ارائه می شود، بسته به سطح فهم مردم، بسته به قدرتی که در پشت علم هست، بسته به نیازی که حاکمان و متنفذین به انتشار نوعی از دانش دارند (شاید منهای ریاضیات و در دنیای ما، فیزیک رسمی و درسی، این زمینه را دارد) به راحتی، بله به راحتی می تواند به عنوان علم، به مردم تلقین و حقنه شود. به اختصار این که شبه علم، به جای علم، می تواند به راحتی به مردم یا بخش مهمی از مردم حقنه شود، و هیچ اتفاق خاصی هم نمی افتد. آیا جز این است که مردمان قدیم، هزاران سال با این شبه علم ها روزگار را گذراندند؟ آنگاه در طول مسیر گاهی به تجربه اشتباه خود پی می بردند، و گاه قرنها با یک اشتباه، چیزی که آن روزگار علم خوانده می شد، زندگی می کردند. اجداد ما و مردمان قدیم، قرنها بلکه هزاران سال با طلسمات به عنوان علم ساختند، قرنها و بلکه هزاران سال، با کیمیا به عنوان یک دانش کنار آمدند، هزاران سالها، افلاک هفت گانه یا نه گانه، زیر سایه فلک الافلاک، نجوم واقعی و اصیل و علمی شناخته می شد، بویژه که در پیشگویی خسوف و کسوف و ساعات و ماهها و روزها و سالها، می توانست مبنای محاسبه باشد، اما بعد از چند هزار سال بشر دریافت که آن شبه دانشها، نادرست بوده است. اگر فقط آنچه را فخر رازی در تفسیرش به اسم علم دینی در حوزه طبیعیات یا موارد مشابه، بر اساس آیه و حدیث استخراج کرده جدا کنیم، چندین جلد کتاب می شود، علومی که غالب آنها امروزه یک مثقال هم اعتبار ندارد.
ما هم به عنوان بخشی از مردم عالم قدیم، در همین تمدن اسلامی، از این شبه علمها فراوان داشته ایم و به آنها دلخوش بوده ایم و سبک زنگی مان را بر اساس آنها ساخته ایم. اینها علومی بوده است که گاه در ملحفه دینی هم پیچیده شده و ارائه می شده است. گاهی پشتوانه اش روایات کعب الاحبار بوده است. گاهی برداشت های دینی متفاوت و متغیر بوده است. برخی از این دانش ها هم اساسا دینی و الهی بوده و به دلیل بیانش در زبان دین، مقاصد دیندارانه داشته و اساس هدف ارائه آنها، نوعی هدف دینی در چارچوب بیان عظمت خلقت بر اساس مصطلحات رایج علم میان مردم و دانایی های عمومی بوده است، مطالبی که بیش از آن امکان بیان نداشته و قرار هم نبوده که شرح داده شود. بسیاری از استنتاجات از این قبیل آیات، برداشت های شخصی مفسران بوده که به تدریج رنگ دینی به خود گرفته، مقدس شده، به عنوان علم دینی عرضه شده و هزار سال، به عنوان علم قطعی به مردم ارائه شده و تمدن هم بر اساس آنها ساخته شده است.
پس به اسم دین، علم وجود داشته و تمدن هم به قول شما، به اسم تمدن اسلامی بر اساس اینها ساخته شده است، اما نباید توجه کرد که این تمدنی است که مثل تمدن مصری و بین النهرینی و غیره، نتوانسته از پشت خر به نشستن پشت فرمان ماشین یا هواپیما تغییر وضعیت بدهد. هزاران سال، نه فقط عالم اسلامی بلکه عالم مسیحی یا شرق دور یا اصلا همه بشر، آن علوم را داشته اند، علومی که نتوانسته است سقف فلک الافلاک را که اینها عرشش می خواندند، بشکافد و دانش جدید ارائه بدهد. اکنون چرا ما یا مسیحیان یا چینی ها، باید این علوم را مقدس بدانیم، آن هم به صرف این که این ها دانش های دینی از نوع اسلامی یا مسیحی یا کنفسیوسی و قدیمی بوده است؟ البته که ما تمدن مان را بر اساس آن دانشها ساختیم، اما راه به جایی نبردیم و قدمی از تمدن قدیمی بشر، پیش نگذاشتیم.
در واقع، هیچ انکاری در وجود دانش هایی به اسم دین در طول قرون نیست. مشابه آنها در مسیحیت قرون وسطی هم بود، و همانها بود که به تفتیش عقاید منجر شد و بالاخره دستگاه کلیسا هم تن به تغییر دیدگاههایش البته با هزینه های بسیار داد. خوشبختانه در عالم اسلامی بویژه در ایران، این اتفاقات با آن دامنه نیفتاد، چون اندک عقلی وجود داشت، و بر اساس تجربه های غرب، مسلمانان زودتر دریافتند که راه درست از مخالفت با علم جدید عبور نمی کند. این که امروز ما در همه عرصه ها، باز صحبت از این می کنیم که ما علم دینی داشته ایم، و حالا هم می خواهیم همان روش را ادامه دهیم، مطلب دیگری است.
چه دلیلی دارد ما پسوند دینی را به این علم که هر روز در حال تغییر است بچسبانیم؟ آیا هدف مان جذب مردم متدین است؟ آیا به عوارض این تغییر و درگردیسی در این علوم توجه داریم؟ آیا به تجربه های گذشته در باره این علم و آثار منفی آن در عقب افتادگی پرداخته ایم؟ ما دانش دین را در همان حد فقه و اخلاق و تفسیر، آن هم با تأکید بر این که از حدود قرآنی خارج نشده و اصول اجتهاد سنتی را حفظ کنند، نگاه داریم و مدعی سایر علوم و حوزه هایی که خداوند متعال عقل را به بشر داده تا به آنها بپردازد نشویم.