
اینجا نمی خواهم از مجلات دانشگاهی و موسسات علمی که عنوان علمی ـ پژوهشی دارند، انتقاد کنم. مثل این که بگویم، روند شکل گیری بسیاری از این مقالات ایراد دارد، و به همین دلیل، تا هشتاد درصد مقالاتی که می رسد، رد می شود، چنان که انتخاب تعدادی از آنها هم به این معنا نیست که آنها درجه یک هستند. یا این که در این سبک و سیاق مقاله نویسی، به اسم پژوهش، بیشتر می خواهند نظریه محور باشد، و از این رو، دستمایه های جدی علمی نداشته و بیشتر به صورت بندی مقاله فکر می کنند و چیز عجیبی در می آید، و یا این که در حوزه اجراء، به خاطر امتیازهای دانشگاهی، تا پنجاه درصد در ارزیابی ها، رانت های رفاقت و جز اینها مداخله می کند و این البته علی رغم توجه به ایجاد موانع قانونی بر سر راه این قبیل اعمال نفوذهاست که تاثیر چندانی ندارد و البته نشریه به نشریه فرق می کند. متاسفانه اغلب، حاصل و خروجی این مقالات هم، روشنگر چیزی نیست، یعنی آدم با خواندن غالب آنها احساس نمی کند چیزی به دستش آمده است. البته قرار هم نیست که فرضا بنده از همه این مقالات استفاده کنم، اما حقیقت وقتی مجله راهنمای کتاب پنجاه سال قبل را مرور می کنیم، لذت می بریم،وقتی نشر دانش دهه شصت و هفتاد را می خوانیم، کیف می کنیم، اما از مرور کردن این قبیل مجلات به اصطلاح علمی ـ پژوهشی هیچ احساسی نداریم. شاید بسیاری از اینها را با نظارت بیشتر و نیز تغییر معنا و مفهوم پژوهش بتوان اصلاح کرد، و باید این کار را کرد.
در اینجا فقط یک نکته را می خواهم بگویم و آن این که با آمدن مجلات علمی ـ پژوهشی، نسلی از نشریات ما که از اتفاق بسیار عالی بودند از بین رفتند و کمتر نشانی از آنها وجود دارد. مجلاتی که سابقا در ایران بود، فرضا پیش از انقلاب، مجله بررسیهای تاریخی نیروهای مسلح، یغما، ارمغان، مجله راهنمای کتاب، نشریه معارف اسلامی مشهد، نشریه دانشکده ادبیات یا الهیات همان وقت، و نیز برخی از مجلات بعد از انقلاب، مانند مجله نور علم، کیهان اندیشه، معارف، نشر دانش، آینه پژوهش، و حتی کلک و بخارا، و همین طور آینده، برای ما عالی بودند. بسیاری از اینها اکنون از بین رفتند و در حال حاضر، تعداد اندکی از آنها از جمله آینه پژوهش و بخارا و آینه میراث در صحنه مانده است. مجله ای مانند پیام بهارستان یا نامه بهارستان هم که متاسفانه به مقدار زیادی به محاق رفته است و خاطر عزیزان هست که بویژه پیام بهارستان در یک دوره، چه قدر مقاله در حوزه های مختلف منتشر کرد. از مقالات سه صفحه ای تا صدو پنجاه صفحه ای، مقالاتی با محور یک سند، یا یک عکس تا مقالات مفصلی که همزمان تصحیح یک رساله با یک مقدمه طولانی بود. اکنون آن مقالات کجا منتشر می شود؟
در حال حاضر، تولید علمی مقاله ای کشور، به سمت مجلات دانشگاهی یعنی همان مجلات موسوم به علمی ـ پژوهشی رفته، و از این دست مجلات مورد نظر ما که این زمان با توجه به جمعیت فارسی زبان ما، و گسترش حوزه علم و تحقیق و دانشگاه و حوزه می توانست تا چندین برابر باشد، بسیار ضعیف و کم شده است. من دل می خواهد این حقیقت را بگویم که هنوز هم برای رسیدن مجله آینه میراث یا آینه پژوهش دلم تنگ می شود، اما مطلقا این احساس را نسبت به مجلات کذایی دانشگاهی که حالا خودم هم سردبیر یکی هستم ندارم. فکر می کنم در این زمینه، نیاز به تأمل داریم. مجلات دلخواه من، مقالات کوتاه و بلند با انواع سبک های بیانی می زدند، یعنی بسیاری از اوقات مقالات سه صفحه ای تا ده صفحه ای. مقالاتی که نظریه نداشت، اما مطلب داشت، نقدهای جانانه ای که به دل آدم می نشست و علم را دقیق و عمیق می کرد. رساله های کوتاه قدیمی و اسناد منتشر می کردند. مقالات مروری اما واقعا عالمانه در باره آثار گذشتگان داشتند که این مقالات غالبا در تعریف علمی پژوهشی نمی گنجد. وقتی زمینه نشر نباشد ،این قبیل مقالات دیگر نوشته هم نمی شود و خود این برای علم خسارت است. ما تقریبا نسل این قبیل مجلات را از بین برده ایم و اندکی از آنها هم که مانده طوری است که اگر مثلا کسی هم مقاله در آنها چاپ کند، یا امتیاز نمی گیرد، یا بسیار اندک می گیرد. این درست مثل این است که یک دولتی بخواهد به اسم ایجاد ارتش مدرن، تمام سازمان های نظامی قدیمی خود را از بین ببرد، آن وقت نه ارتش مدرن درست کند و نه دیگر نیروی نظامی سنتی خود را داشته باشد. مثالهای دیگری هم می شود زد. خاطرم هست، کسی آمد و چند سند از دوران تحصیل همسرش در مدرسه قدیم سپهسالار داشت. همان را با کمک دوستان یک مقاله اش کردیم و به اسم او منتشر شد و امروز منبعی است برای شناخت نظام آموزشی در آن مدرسه، و قس علی هذا فعلل و تفعلل که امروز دیگر خبری از آنها نیست.
شرایط فعلی به گونه ای شده است که بسیاری از مقالاتی که با سبک و سیاق آزاد نوشته می شوند، زمینه انتشار ندارند، هرچند وجود شبکه های اجتماعی و رسانه های آزادی مانند تلگرام و جز اینها، زمینه را برای نشر آنها فراهم کرده که البته به دلیل عدم ارائه اینها در یک دفتر شناخته شده، یعنی «بین الدفتین» که فهرست شود، غالبا در گذر زمان که سهل است طی چند روز، از دل و دیده با هم محو می شوند و طبعا پایگاه های علمی آنها را در میان مقالات علمی خود! فهرست نمی کنند.
هدف بنده در این یادداشت، واقعا انتقاد از روند مقالات علمی پژوهشی نبود، که یکسره باید از هر جهت در باره آنها بحث شود: از مشارکت های چند نفری در ساخت و ساز آنها، تا مقاله سازی های عجیب و غریب با کمک چسب و قیچی، و تا این که خلاصه بسیاری از آنها یک پول سیاه هم نمی ارزد، و گاه در همان لحظه اول، آدم حالش از دیدن آنها بهم می خورد. هدف از این یادداشت، این بود که لازم است نسلی از مجلاتی را که می توانند مقاله نویسی سنتی ما را تقویت کرده و راه را برای تشویق به نگارش مقالات کوتاه و بلند، مقالات نقد، مقالات سند محور بدون نظریه پردازی، مقالات در باره مسائل پراکنده که ممکن است نگاه علمی به آنها، مقالاتی ناموزون اما پر مطلب و مانند اینها، حفظ و تقویت کنیم. بنابر این لازم نیست کتابخانه ملی، یا میراث مکتوب، یا کتابخانه مجلس و جز اینها، از موسساتی که در قم هستند، حتما مجله علمی پژوهشی داشته باشند، اینها می توانند مجله ای خوب شبیه آینه میراث، تمدن اسلام و ایران، یا آینه پژوهش ایجاد کنند و از این دست مقالات را منتشر نمایند. مقالاتی که یکی از آثار آنها، انتشار کارهای نخستین برخی از دانشجویان ارشد و دکتری است که راهی برای نشر مقالات علمی پژوهشی ندارند اما تحقیقات خوبی دارند. حمایت از نشر اینها، می تواند نسلی از پژوهشگران بعدی ما را بسازد. طبعا امتیاز دهی به مقالات خوب اینها هم باید در دستور کار دانشگاهها و مراکز آموزش عالی باشد تا تشویق شوند.