
مدتی قبل یکی از تئوریسین های تند ضد غرب اما معمم، گفته بود که سخن گفتن از دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب، بیهوده است. ما در ایران دو گروه بیشتر نداریم، طرفدار غرب و ضد غرب. ایشان که از قدیم، بستگی به نحله ای با همین ویژگی در قم داشت و دارد، حالا، صدای گروه تندرو سیاسی هم شده و کار حزبی و گروهی هم می کند و این قبیل افکار و نظرها را به قدرت هم گره می زند.
صرف نظر از درستی و نادرستی این نگاه، خواستم عرض کنم، یکی از روشن ترین آثار این تقسیم بندی این است که وقتی اعتدال در ارزیابی از بین رفت، برای همیشه، میدان، میان دو گروه افراطی در همین موضوع غرب و ضد غرب خواهد بود و جایی برای سنجش درست نیست. منازعه میان ما مردم، از مشروطه تاکنون بر سر همین امور بوده، انرژی زیادی را به خاطر آن از دست داده، و فهممان را اسیر تندروی کرده ایم. این روش در تقسیم بندی، نوع متهم کردن بی دلیل، توهین و بدنام کردن برای بیرون راندن حریف از میدان هم هست. هر کدام دیگری را به انواع اتهام مثل عقب ماندگی یا الحاد و غربگرا متهم می کنند البته این برخورد، مثل هر تندروی دیگر، سر از ناکجا آباد در خواهد آورد، اما بیشتر نگرانی در باره این است که در این وسط عقل و منطق از بین خواهد رفت و فرصت سیاست گزاری درست نخواهد بود.
از این می گذرم، دوستی که او هم کم و بیش تحت تأثیر این علائق هست، به مناسبت داستان تیم استقلال و مربی آن، نوشته بود که این رفتار، سبب تحقیر شخصیت و هویت ملی ایرانی می شود. من کاری به استدلال کسانی که آوردن مربی خارجی را درست می دانند ندارم، اما از این دوست مان که همانجا می گوید این امور مبتنی بر نگاه «برتری کاذب تمدن غربی» است، و به تمسخر آنها می پردازد، سوال می کنم، با تحقیر صنعت و فن و تخصص غرب، شما به کجا می رسید؟ در شرایطی که سراسر زندگی شما و دیگران و ما، از ماشین و موبایل و کامپیوتر و چاپ و غیره و غیره محصول دانش جدید است، فرض کنید، شما روزی هزار بار فریاد هویت ملی سر دهید، چه اثری و فایده ای دارد؟ اتفاقا بدانید، چون شماها این قبیل امور را با هویت ملی ایرانی بهم گره زده اید، طبعا به دیگران تعلیم می دهد که از این هویت ملی ادعایی شما فاصله بگیرند. شما که با این ایده ها و در شرایطی که دهها و صدها هزار جوان تحصیل کرده ما به آن سوی آب می روند که علم و نان و آبی بدست آورند، ضد ملی تر از هر کسی هستید. آدرس غلط می دهید، و نتیجه غلط می گیرید و هر روز هم، چه جناح مورد علاقه شما باشد یا اصلاح طلب هایی که آنها هم تفاوت زیادی با شما در این امور ندارند، مجبورید از این تمدن استفاده کنید. نه با کاذب گفتن چیزی کاذب می شود نه با صادق گفتن. هر کسی در عمل درمی یابد که مشکل چیست و کجاست.
متاسفانه بیش از صد سال است که بسیاری از متدینین، فکر می کنند اگرتوسعه علمی در آمد، دین از در دیگر بیرون خواهد رفت. هر بار هم کسی خواست بین آنها آشتی دهد، او را به غربگرایی متهم کردند. یک بار دیگر هم نوشتم، گناه روشنفکران چپ در این زمینه، کمتر از متدینین متمایل به این افکار نبوده است. مطمئن باشید، نه از دین و نه از مارکسیسم، توسعه علمی روز در نمی آید. علم حاصل تلاش بشر، عقل انسانی و با جان کندن در مدرسه و دانشگاه بدست می آید.
روزگاری مشایخ صوفی خیال می کردند اگر روزی چند هزار بار هو هو بزنند، همه معارف زمینی و آسمانی در اختیار آنها خواهد بود. آنها هم فکر می کردند مرکز دنیا زمین است، و مرکز زمین هم گناباد و مرکز گناباد هم خود آنها. نجم الدین دایه می گفت این جهان یک خانقاه است، خدا شیخ آن خانقاه، و خواجه انام، خادمش. و افراد اصلی آن هم طلبه های ریاضت کش تارک الدنیا، و باقی مردم عمله اند. همین را در مرصاد العباد ملاحظه بفرمایید.
با ایجاد جنگ زرگری بین غرب و شرق، به اسم دینداری و ضد دینی، البته می توان چند روزی موجی به نام دین و هویت ملی درست کرد و با موج ایجاد شده که حالا دیگر خبری هم از آن نیست، قدرت را نگاه داشت، اما عاقبت، آنچه اسمش علم و توسعه علمی است، و اساس استقلال ما مبتنی بر آن است، راه نجات ماست، و نباید با دشنام دادن به تمدن جدید، بی اعتنایی کردن به دانشگاه و علم نو، و بردن همه آنها سر سلطه قدرت دینی، تحقیر شود.
روشن است که همه اقوام، غربی یا شرقی، جنبه های مثبت و منفی دارند. مگر شرقی ها یا غربی ها کم مشکل دارند. هم در غرب و هم در شرق، با فاصله های زمانی، جنگهای به اسم دین بوده و هست. خلقیات بد در بسیاری از کشورهای اروپایی هم هست، چنان که بسیاری از شرقی ها از ادب والا برخوردارند. باید نشست و راهی برای اصلاح معایب یافت، اما در این میان، نباید فکر کرد با تحقیر دیگران، می توان به عظمت رسید. این تجربه صد و اندی ساله برای تقسیم مردم به دو گروه غربگرا و ضد غرب، تاکنون جواب نداده و تنها حرکت ما را برای پیشرفت کند کرده است.